Sunday, September 13, 2009

تکار مکررات

امروز دوباره از راه رسید . مثل همیشه اولین چیزی که بعد از بیدار شدن به فکرم رسید این بود که اه بازم یه روز تکراری دیگه با اینه که از خواب بیدار میشدم احساس خستگی داشتم مثل همیشه لولین کاری که کردم این بود که رفتم دوش بگیرم یه نگاه تو ایینه با خودم گفتم این چه قیافه ایه دوشو باز کردم اب ریخت اون وست گفتم اینو کی دست زده چرا شامپو بدن تموم شده و چرا اب رفته تو این شامپو خلاصه دوش گرفتم اومدم بیرو خودمو که داشتم خشک میکردم احساس کردم که حوله بو میده بازم اه بعد دونبال زیرپوش گشتم بلاخره بین 10 15 تا یکیو که سفید تر بود انتخاب کردم لباس پوشیدم مثل همیشه ناراضی از پوشش خودم امدم تو اسانسور خودمو تو ایینش دیدم باز یه اه دیگه این چه شکمی هست تو پیدا کردی امدم تو ماشین بوی بد ماشین و پارکینگ باز اه امدم بیرون خیابون در طول مسیر رانندگان وحشی بازم اه کی اینا میخوان ادم بشن رسیدم جای پارک نسیت پیدا کردم بازم اه این چه مملکتی هست که پارکینگ نداره امدم تو اطاقم نشستم پشت میزم اه چه سروصدایی میاد از پنجره تنهام اول میلامو چک کردم بعد سیستمو چک کردم بعد رفتم تو سایت اخبار همش چرند همش مضخرف رفتم تو فیس بوک خبری خاصی نبود به جز روز قدس سبزو چرندیات دیگه به فکرم رسید یه 2 روزی مرخصی بگیرم چون دو هفته ای مریض بودم خیلی خسته هستم میل زدم به دکتر قبول کرد یادم امد که اخر هفته یکاری باید بکنم زنگ زدم بازم تلفن اشقال بود مثل همیشه اه.
خوب تا اینجاش به جز مرخصی مثل همیشه بود مثل هر روز حالا میخوام برم پیش همکارم بازم مثل همیشه دونبال کار تکراری و حرفهای تکراری.
تا تکار بعدی فلن.

1 comment:

  1. چشات باز شد یعنی زنده ای دوش گرفتی یعنی خونه ای داری دنبال لباس گشتی یعنی بی لباس نیستی و حق انتخاب داری جای پارک نیس سعنی ماشین داری میای سرکار یعنی کار و درآمدی داری و همه اینا یعنی شکر خدا یعنی کلی چیزای خوب به جز شکم قلمبه

    ReplyDelete